گواه



هر چیز می‌نویسم٬ پنداری دلم خوش نیست و بیش‌تر آن‌چه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم که نبشتنش به‌تر است از نانبشتن.

ای دوست، نه هرچه درست و صواب بُوَد، روا بُود که بگویند. و نباید که در بحری درافکنم خود را که ساحلش پدید نبُود و چیزها نویسم بی‌خود که چون واخود آیم برآن پشیمان باشم و رنجور. ای دوست، می‌ترسم – و جای ترس است- از مکر سرنوشت. حقا و به حرمت دوستی که نمی‌دانم که این‌که می‌نویسم راه سعادت است که می‌روم یا راه شقاوت.

حقا که نمی‌توانم که ننویسم و جز گوی بودن در میدان تقدیر روی نیست. خدا داند که نمی‌دانم که این‌که نبشتم طاعت است یا معصیت. کاشکی چون نمی‌دانم، یکبارگی نادانی شدمی تا از خود خلاص یافتمی. 
چون در حرکت و س چیزی نویسم، رنجور شوم از آن به‌غایت. و چون در معاملتِ راه خدا چیزی نویسم، هم رنجور شوم، و چون در وجه تفضیل انبیاء چیزی نویسم، خود نعوذبالله! و چون احوال عاشقان نویسم هم نشاید. و چون احوال عاقلان نویسم، هم، نشاید.

و هرچه نویسم نشاید و اگر هیچ ننویسم هم نشاید و اگر گویم نشاید و اگر خاموش گردم هم نشاید.


عین القضات همدانی


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

proxeedplus وبلاگ سون چت | وبلاگ پشتبانی سون چت | سون چت گروه تولیدی بازرگانی خرمای ساغر کتابخانه عمومی سعدی قرآن طراحی سایت، سئو، تبلیغات در گوگل جانِ بهار محمد جلیل زاده انگیزشی A.A فیلم رایگان free film